فـقط یک ضمیـــر ساده و تنهاست ...
كه دست و دلش به هیـــچ كاری نمی رود ...
منتظر لحظه اي هستم كه دستانت را بگيرم
در چشمانت خيره شوم
دوستت دارم را بر لبانم جاري كنم
منتظر لحظه اي هستم كه در كنارت بنشينم
سر رو شونه هايت بگذارم….از عشق تو…..
از داشتن تو…اشك شوق ريزم
منتظر لحظه ي مقدس كه تو را در اغوش بگيرم
بوسه اي از سر عشق به تو تقديم كنم
وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هديه كنم
اري من تورا دوست دارم
وعاشقانه تو را مي ستايم
تمام ترانه هايم ترنم ياد توست و تمام نفسهايم خلاصه در نفسهاي توست
اي زلال تر از باران و پاكتر از آيينه به وجود پر مهر تو مي بالم
و تو را آنگونه كه ميخواهي دوست دارم
اي مهربان - پرنده خيالم با ياد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود
و زيبايي ات را به رخ فرشتگان خواهد كشيد
تبسمي از تو مرا كافيست كه از هيچ به همه چيز برسم
میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد
آدمها برای هم مثل کتاب میمونند
وقتی به آخرش میرسند میرن سراغ یکی دیگه
یادمان باشد همدیگر را زود زود ورق نزنیم....